حسین نوری همدانی
آیت الله العظمی حسین نوری همدانی (متولد ۱۳۰۴ ش)، از مراجع تقلید شیعه معاصر و از شاگردان امام خمینی و محقق داماد است. ایشان پیوسته در صفوف مقدم مبارزه علیه رژیم ستمشاهی بوده و پس از آن نیز به عنوان نماینده حضرت امام، مدتی به کشورهای اروپایی مسافرت کرده و در طی ملاقاتها و مصاحبهها، حقایق اسلام و عظمت انقلاب اسلامی را بیان نموده است. بالغ بر ۵۰ جلد کتاب در زمینه موضوعات مختلف اسلامی، توسط آیت الله نوری همدانی تألیف شده است.
نام کامل | حسین نوری همدانی |
زادروز | ۱۳۰۴ شمسی |
زادگاه | همدان |
اساتید |
آیت الله بروجردی، امام خمینی، سید محمد محقق داماد، سید محمد حجت کوه کمره ای، علامه طباطبایی،... |
| |
آثار |
منطق خداشناسی، جمهوری اسلامی، اقتصاد اسلامی، ما و مسائل روز، بیتالمال از دیدگاه نهجالبلاغه، خمس،... |
محتویات
ولادت
حسین نوری همدانی در سال ۱۳۰۴ شمسی در یک خانواده روحانی در شهر همدان دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم حجت الاسلام شیخ ابراهیم نوری همدانی از علمای وارسته همدان، معاصر با آیت الله آخوند ملا علی همدانی و هم حجره ایشان بود.
تحصیلات و اساتید
حسین نوری همدانی در سن هفت سالگی آموختن را آغاز نموده و ادبیات فارسی، گلستان سعدی، انشاء، ترسل نصاب و... تا معالم الاصول را پیش والد مکرم خویش فراگرفت. سپس در سال ۱۳۲۱ شمسی وارد مدرسه مرحوم آخوند ملا علی همدانی شده و حدود یک سال و نیم نزد ایشان به فراگیری علوم پرداخت.
ایشان بعد از اقامت مدت کوتاهی در همدان، به شهر مقدس قم عزیمت نموده و به بهرهگیری از دروس اساتید برجسته حوزه علمیه قم پرداخت. وی در قم، بیشترین استفاده علمی را از خدمت آیات عظام: محقق داماد، حجت کوهکمرهای، علامه طباطبایی، آیت الله بروجردی و امام خمینی علیهمالرحمه داشته است.
معظمله با الهام از آیات قرآنی و روایات اسلامی و با تأسی بر سلف صالح خویش در مورد تعظیم و تکریم اساتید خود از هیچ کوششی فروگذار نکرده، پیوسته یکی از توصیههای ایشان به شاگردان و مخاطبان خود تکریم و تجلیل از اساتید خود میباشد تا جایی که بارها فرمودهاند: «من اسامی همه اساتید خود را یادداشت نموده، در نماز شب خود برای آنان دعا میکنم، چرا که این عمل دارای برکات فراوانی بوده، باعث توفیق روزافزون انسان میگردد».
تدریس
حضرت آیت الله نوری از بدو ورود به حوزه علمیه قم همزمان با تحصیل، تدریس را نیز آغاز نموده و در موضوعات مختلف فقهی، اصولی، کلامی، اخلاقی و...، حوزه درسی شلوغی داشته و شاگردان زیادی از محضر پرفیض ایشان بهره میگرفتند. تا جایی که درس نهج البلاغه معظمله در مسجد اعظم در زمان طاغوت از درسهای پرمحتوای حوزه علمیه آن روز به حساب آمده، مباحث مطروحه در آن از حیث منطق و استدلال چنان عرصه را بر کارگزاران رژیم طاغوت تنگ کرد که چارهای جر تعطیلی آن ندیدند. اینک نیز قریب به سی سال است که به تدریس درس خارج مشغولند که حدود یک هزار نفر از فضلاء و علمای برجسته از محضر ایشان کسب فیض مینمایند.
آثار و تألیفات
آیت الله نوری همدانی از حیث نوشتن مطالب علمی تقید خاصی دارند و یکی از سفارشات جدی ایشان به طلاب این است که باید اهل قلم باشند و در زمینههای گوناگون بتوانند قلمفرسایی کنند. روی این اصل معظمله نوشتههای فراوانی در زمینه موضوعات مختلف دارند که بالغ بر ۵۰ جلد میشود. برخی از آن نوشتهها چاپ شده و بعضی دیگر در آستانه چاپ قرار دارد و برخی از آنها در حال آمادهسازی جهت چاپ میباشد. کتابهایی که تاکنون به زیور چاپ آراسته شدهاند، عبارت است از:
- ۱. الخمس؛
- ۲. مسائل من اجتهاد و تقلید؛
- ۳. امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه اسلام، عربی؛
- ۴. امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه اسلام، فارسی؛
- ۵. اسلام مجسم، شرح حال علمای بزرگ اسلام؛
- ۶. جایگاه بانوان در اسلام؛
- ۷. جهاد، فارسی؛
- ۸. شگفتیهای آفرینش؛
- ۹. دانش عصر فضا؛
- ۱۰. ربا؛
- ۱۱. جهان آفرینش؛
- ۱۲. انسان و جهان؛
- ۱۳. خوارج از دیدگاه نهج البلاغه؛
- ۱۴. یک حرکت انقلابی در مصر؛
- ۱۵. داستان باستان؛
- ۱۶. ما و مسائل روز؛
- ۱۷. بیت المال از دیدگاه نهج البلاغه؛
- ۱۸. اقتصاد اسلامی؛
- ۱۹. منطق خداشناسی؛
- ۲۰. جمهوری اسلامی؛
- ۲۱. رساله توضیح المسائل؛
- ۲۲. آمادگی رزمی و مرزداری در اسلام؛
- ۲۳. هزار و یک مسئله فقهی، (استفتائات)؛
- ۲۴. مناسک حج، عربی؛
- ۲۵. مناسک حج، فارسی؛
- ۲۶. منتخب المسائل، عربی.
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی
ایشان به لحاظ اینکه شاگرد امام خمینی بوده و در حد عشق به ایشان دلبسته بودند، از هر حیث به ویژه از جهت سیاسی به شدت تحت تأثیر آموزههای بنیانگذار جمهوری اسلامی قرار داشتند، لذا در کنار فعالیتهای علمی عمیق، از ورود در عرصه سیاسی و اجتماعی غفلت نورزیده، پیوسته در صفوف مقدم مبارزه علیه رژیم ستمشاهی حرکت میکردند و در این راه از زندان و تبعید و... نهراسیده و همه خطرها را به جان خریده و با توکل بر خدا در مسیر انجام رسالت انقلابی با تمام وجود تلاش فرمودند که بخشی از این فعالیتها را از زبان معظمله میشنویم:
«من از جمله کسانی هستم که توفیق داشتم چند سالی در مکتب پرفیض حضرت آیت الله العظمی امام خمینی، درس بخوانم و علاوه بر مطالب علمی از سجایای اخلاقی ایشان نیز بهره ببرم. در طول این سالیان با توجه به متون و موازین اسلامی دریافته بودم که مسؤلیت روحانیت، خلاصه در درس خواندن و درس گفتن نمی شود. به این جهت از آن روز که حضرت ایشان انقلاب و تحول را آغاز کردند. من سعی کردم که پشت سر ایشان به قدر توانم گام بردارم.
در آن زمان، جلسات مرتبی با رفقای همفکر خود داشتیم که در آن نسبت به مسائل جاری گفتگو میشد و برای پیشبرد امور تصمیماتی اتخاذ می گردید. گاهی اعلامیه هائی علیه رژیم و شاه امضاء می کردیم. البته متن بعضی از آن اعلامیه ها را نیز گاهی من تنظیم می کردم. در نشر و توزیع آنها نیز همکاری نزدیک داشتم. افرادی را به این منظور به نقاط مختلف کشور می فرستادیم.
زندان قزل قلعه:
بعد از این که حضرت امام را به ترکیه تبعید کردند؛ اعلامیه هایی که علیه رژیم از قم صادر می شد امضای من را نیز داشت. به همین جهت در آن زمان چند نفر مأمور از طرف ساواک به منزل ما ریختند به طور دقیق همه جا را گشتند. حتی یادم هست که کتابها را نیز، ورق می زدند. مقداری از کتابها را برداشتند بردند و مرا نیز، دستگیر کردند و به ساواک قم، که در خیابان راه آهن بود، بردند. شبی را آنجا بسر بردیم؛ بعد منتقل شدم به تهران، زندان قرل قلعه. قزل قلعه یکی از زندانهای رژیم شاه بود که افراد را در آن زمان به آنجا می بردند. در زندان، متوجه شدم که آقایان دیگری نیز آنجا هستند؛ البته همگی ما در سلولهای انفرادی بودیم و فقط روزی سه مرتبه صبح، ظهر و شام درب سلول را بازمی کردند و ما حق داشتیم برای تجدید وضو از آن خارج بشویم.
داخل سلول لامپ نبود؛ تنها از روزنه کوچکی که بالای درها وجود داشت شعاع کم و سوئی از روشنائی داخل سالن به درون سلول می تابید. این سلولها به اندازه ای کوچک بود که اگر دست هایمان را باز می کردیم به دیوارهای دو طرف می رسید. کف سلولها را با آجرهای ناهموار فرش کرده بودند به گونه ای که موقع خوابیدن پشت و کمر انسان را به سختی می آزرد.
حدود سه ماه بدون محاکمه و ممنوع الملاقات با این وضع، در این سلولها بودم و به جز هنگام تجدید وضو از آن نمی توانستم خارج شوم. بعد از محاکمه، روزی فقط ده دقیقه ما را به عنوان هواخوری داخل حیاط زندان می بردند که قدم بزنیم. هنگامی که مرا برای بازجویی بردند، مهمترین حرف آنان این بود که شما طرفدار حضرت امام هستید و به پشتیبانی از ایشان اعلامیه می نویسید و امضاء می کنید. نزدیک دو ماه که از تاریخ محاکمه گذشت من آزاد شدم.
چند ماه از آزادی من نگذشته بود که مسافرتی به همدان داشتم. در همدان علماء و غیرعلماء به دیدن بنده آمدند. تابستان بود، من در مدرسه همدان، درسی شروع کردم که مورد استقبال واقع شد. ساواک همدان از این موضع که جوانهای شهر و مردم با من رابطه داشتند و به درس و بحث می آمدند نگران بود؛ به این جهت مرا به بهانه ای گرفتند و به تهران فرستادند. دوباره روانه زندان قزل قلعه شدم و چندین ماه دیگر در آنجا زندانی گشتم. بعد از آزادی از زندان، مدت زیادی به اصطلاح ممنوع المنبر بودم و حق نداشتم به وعظ و خطابه بپردازم. به رفسنجان رفتم، بعد از دو سه منبر، ساواک کرمان مطلع شد و از ادامه جلسات سخرانی، جلوگیری کرد.
روز تاریخی ۱۹ دی ۵۶:
از آن تاریخ به قم برگشتم و مشغول درس و بحث شدم و در فرصت های مناسب و موقعیت های گوناگون هدف خود را تعقیب می کردم تا این که جریان ۱۹ دی ۵۶ بوجود آمد و آن به این شرح است: در روزنامه اطلاعات ۱۷ دی ۵۶، مقاله توهین آمیز و تندی علیه حضرت امام، که آن زمان در نجف تشریف داشتند چاپ شد. انتشار این مقاله، خشم آقایان اساتید و فضلای حوزه قم را برانگیخت. به همین مناسبت جلسه ای در منزل این جانب برگزار شد که در آن آقایان: مشکینی و وحید خراسانی نیز حضور یافتند.
در آن جلسه تصمیم گرفته شد که به عنوان اعتراض به انتشار چنین مقاله ای در اولین گام، حوزه و بازار قم تعطیل شود. حوزه قم و بازار تعطیل شد. فضلای حوزه و آقایان بازاریها به منزل مراجع و اساتید بزرگ می رفتند که در آنجا جلسات سخنرانی در اعتراض به رژیم برگزار می شد. روز ۱۹ دی، که قبل از ظهر آقایان به منزل بعضی از اساتید رفته بودند، قرار گذاشته بودند که بعد از ظهر در منزل ما اجتماع کنند. از حدود ساعت یک بعد از ظهر عده ای آمدند و چندین بلندگو داخل منزل و کوچه نصب کردند. رفته رفته جمعیت می آمد داخل حیاط و پشتبامها و کوچه از جمعیت متراکم شده بود به گونه ای که جمعیت به خیابان رسیده بود... سپس بنده وظیفه خود دانستم که صحبت کنم و جنایات رژیم ستمشاهی را به صراحت بیان کنم، لذا سخنرانی جامع و تندی علیه جنایتهای رژیم شاه، انجام دادم.
در آن سخنرانی من لازم دانستم که انگشت روی مرکز و منبع اصلی جنایتها بگذارم؛ از این رو مرکزیت را هدف قرار داده و در مقایسه حرکت نجات بخش حضرت امام که از اسلام و قرآن و روش اهل بیت علیهم السلام نشأت می گرفت با عکس العملی که از استکبار جهانی و دست نشاندگان آن صادر شد اشعاری را خواندم.
مردم از این صحبت جامع و منطقی و کوبنده شارژ شدند و با شعارهای تند از منزل حرکت کردند. من خود نیز، لازم دانستم که با مردم حرکت کنم. آمدیم بیرون، از کوچه که گذشتیم وارد خیابان شدیم. ابتدای جمعیت به چهاراه مقابل کلانتری رسیده بود. در این جا مزدوران رژیم، مردم را به گلوله بستند و با سلاح گرم به مردمی که هیچگونه وسیله دفاعی نداشتند حمله کردند. عده ای از مردم شهید شدند؛ عده ای مجروح و زخمی و عده ای هم توانستند جان سالم بدر برند. همین جریان، موجب حرکت و قیام مردم در دیگر شهرهای مختلف ایران شد. به مناسبت بزرگداشت شهدای این روز، قیام فراگیر ملت ایران از تبریز آغاز و رفته رفته تمام ایران را فرار گرفت.
به همین مناسب کوچه ما کوچه قیام نامگذاری شد. و وقتی حضرت امام رحمه الله به قم مشرف شدند به منزل ما نیز تشریف آوردند و به محضر ایشان عرض شد که انقلاب اسلامی از این خانه آغاز شده است.
بعد از جریان این سخنرانی در روز ۱۹ دی، در انتظار این بودم که ساواک دنبالم بیاید و دستگیرم کند؛ به این جهت در تهران کاری داشتم رفتم که آن را انجام دهم. وقتی به تهران رفته بودم. شبانه به منزل ما ریخته و همه جا را گشته بودند. وقتی از تهران برگشتم و جریان را به من گفتند، خودم را بیشتر آماده کردم و بعد از خداحافظی و آماده شدن، به ساواک تلفن زدم و گفتم: اگر با من کاری دارید از تهران برگشته ام. حدود نیم ساعت بعد آمدند و مرا به شهربانی قم بردند و از آن جا مرا به خلخال تبعید کردند.
تبعیدی من در خلخال چندین ماه به طول انجامید. در این مدت نسبت به من سخت گیری فراوان میشد. هر روز لازم بود به شهربانی رفته و دفتری را امضا کنم. منزل ما را شدیدا کنترل می کردند؛ حتی رفت و آمدهای عادی را زیر نظر داشتند. تهیه ارزاق عمومی را برای ما مشکل کرده بودند و به کسبه سفارش می کردند که از فروش اجناس مورد لزوم به ما خودداری کنند.
یک روز صبح که برای امضا دفتر رفته بودم؛ به من گفته شد که دیگر به منزل برنگردم؛ چون می خواستند مرا به سقز ببرند. هر چه اصرار کردم که بروم و حداقل خبر بدهم پذیرفته نشد. مرا به همراه چند مأمور به سقز منتقل کردند. در سقز چند نفر دیگر از آقایان نیز تبعید بودند. دوران تبعید را با مشکلات فراوان سپری می کردیم. دولت شریف امامی که روی کار آمد برای کسب وجاهت - به اصطلاح - زندانی های سیاسی را آزاد می کرد و تبعیدیها را برمی گرداند. در این زمان نیز من از تبعیدگاه آزاد شدم.
از آخرین تبعیدگاه خود یعنی سقز کردستان که آزاد شدم امام خمینی رضوان الله علیه در پاریس «نوفل لوشاتو» بودند، پس از چند روز در قم به پاریس رفته، در نوفل لوشاتو به محضر مقدس امام رضوان الله علیه شرفیاب و چند روز در جلساتی که در محضر آن پرچمدار نهضت اسلامی و استاد بزرگ تشکیل می شد شرکت می نمودم و چند دفعه با معظمله ملاقات خصوصی داشتم.
و در هنگام حرکت برای ایران به بنده ورقه ای که با خط مبارک خود نوشته و مطالبی که درباره حکومت اسلامی بعد از سقوط رژیم ستمشاهی در آن مرقوم داشته بودند دادند که بنده آن را با آقایان دکتر بهشتی و استاد مطهری مورد مذاکره قرار بدهم و نتیجه را به نوفل لوشاتو گزارش بدهم که انجام دادم.
تلاش برای اعلام مرجعیت امام خمینی:
از جمله جریانهایی که در آن دوران پیش آمد، جریان درگذشت آیت الله العظمی حکیم بود. ما به لحاظ خصوصیات علمی و دیگر خصائص روشن و بارزی که در حضرت امام سراغ داشتیم، تصمیم گرفتیم کاری کنیم که چهره ایشان، خارج از حوزه های علمیه نیز برای مردم بهتر و کاملتر شناخته شود. از این جهت تصمیم گرفتیم اعلامیه ای بدهیم که بعد از مرحوم آقای حکیم، مردم به حضرت امام مراجعه کنند.
دوازده نفر از مدرسین حوزه علمیه قم، که این جانب نیز جزء ایشان بودم، این اعلامیه را در تأیید مرجعیت حضرت امام بعد از مرحوم آقای حکیم امضاء کرده و پخش کردیم. علمای شهرستانها از این اعلامیه استقبال خوبی کردند و در بعضی از مراکز، آقایان اعلامیه را روی منبر برای مردم خوانده بودند که تأثیری گذاشته بود. بعد از صدور این اعلامیه، منتظر بودم که دنبالم بیایند؛ چرا که می دانستم صدور چنین اعلامیه ای بی عاقبت نیست. همین طور هم شد، یک روز ظهر مأمورین ساواک به منزل ما ریختند، و ما در این جریانات نیز به وظیفه خود عمل کردیم.»
مسافرتهای علمی-فرهنگی:
آیت الله العظمی نوری همدانی با الهام از توصیه قرآنی مبنی بر «سیروا فی الارض»، سفرهای زیادی به اقصی نقاط جهان داشته و در این سفرها ضمن انجام مباحثات علمی با برخورد با افکار و فرهنگهای گوناگون بر تجارب خویش میافزودند.
ایشان در مورد مسافرتهای خارج از ایران خود چنین میفرمایند: من در سال ۵۸ و ۵۹ که نماینده حضرت امام در اروپا بودم و به آن دیار رفت و آمد داشتم در ظرف این دو سال در موقع تحصیل در قم اشتغال به تدریس داشتم ولی در موقع تعطیلی حوزه به کشورهای اروپا از قبیل: انگلستان، فرانسه، آلمان، اطریش، ایتالیا، سوئد، بلژیک، هلند، دانمارک، سوئیس، نروژ، فنلاند، اسپانیا، یونان، و ترکیه مسافرت می کردم و در طی ملاقاتها و مصاحبه و تشکیل مجالس حقایق اسلام و عظمت انقلاب اسلامی را بیان می کردم و به سؤالات علمی و مذهبی با توفیق خداوند پاسخ میدادم و سفرهائی به پاکستان، تایلند، بنگلادش و هندوستان رفته ام و در این سفرها علاوه بر معاشرت با فرقههای گوناگون و بیان معارف و مبانی اسلام، توجه بیشتر به بیان مزایای انقلاب اسلامی ایران و نشان دادن چهره استکبار جهانی بود.
منابع
پيوندها
آرشیو عکس و تصویر
ردیف پایین از راست: ناشناس، علی رجبی دوانی، ناشناس، جعفر سبحانی، حسین نوری همدانی، ناصر مکارم شیرازی در جوانی و سایر اعضای هیات مدیره مجله مکتب اسلام در منزل علی رجبی دوانی
از راست: سید روح الله موسوی مصطفوی خمینی و حسین نوری همدانی
1. ابوطالب تجلیل تبریزی، 2. حسین نوری همدانی، 3. محمد موحدی (فاضل لنکرانی)، 4. حسین علی منتظری و 5. ناصر مکارم شیرازی
از راست: حسین نوری همدانی، سيد على فانی اصفهانی و سید محمد حسینی شیرازی
از راست: سید مهدی یثربی، یوسف صانعی، حسین نوری همدانی، مسلم ملکوتی، سید روح الله خاتمی، میرکریم موسوی کریمی (عبدالکریم موسوی اردبیلی)، علی اکبر فیض آلنی (مشکینی)، اکبر هاشمی بهرمانی (رفسنجانی)، سید علی حسینی خامنه ای، احمد جنتی و ابوالقاسم خزعلی
از راست: سید حسن نصرالله و حسین نوری همدانی
از راست: ناصر مکارم شیرازی، حسین نوری همدانی و لطف الله صافی گلپایگانی
محفل درس حسین نوری همدانی در مسجد اعظم قم
اقامه نماز میت محمدتقی مصباح یزدی توسط حسین نوری همدانی در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها